چند سالی است که یکی، دو روز قبل از آغاز جشنواره فیلم فجر، این دیالوگ از فیلمی که نام نمیبرم مدام در سرم بازخوانی میشود: سینما انسان تربیت میکند. دلیل این یادآوری سالانه یا این سالگشتگی فلسفی چیست؟ بعید میدانم که نگران تعلیم و تربیت و اینجور چیزها باشم اما به احتمال زیاد آن بخش از ذهن که طراح این سوال است، بیشتر از هرچیزی به خود سینما فکر میکند.
سینما سرحال است؟ راحت حرفش را میزند؟ سینما هنوز مهمترین هنر است؟در سینمای بیقصه، ضدقصه و کمقصه ما، سالهاست که «قهرمان» غایب است. بله فیلمنامههایتان قهرمان دارد اما فیلمهایمان نه. در بهترین حالت هم که مدام شاهد دگردیسی همان کاراکترهای قبلی فیلمهای سالهای پیش هستیم. «قیصر» تغییر شکل یافته، «حاج کاظم» تغییر شکل یافته، «هامون» تغییر شکل یافته، «نرگس» تغییر شکل یافته و در آخر «لیلا» تغییر شکل یافته.
کاری هم به موارد استثنا و خاص ندارم. این یک بحث کلی است. مدتهاست که نخبگان و خواص در سینمای ایران جایی ندارند. مملکتی با این همه سابقه و تمدن، در آخر دست به دامن طبقه متوسطی شده که برای چند تکه نان بیشتر، در یک نمایش رئالیستی سرهم کلاه میگذارند یا در جهانی ریامدار، به هم لطف میکنند. به سینمای امریکا نگاه کنید. در سال چند فیلم در مورد شخصیتهای برجسته (حالامثبت یا منفی) تاریخشان میسازند؟ خلق و بازسازی جذابیتهای دراماتیک هم قطعا راه و روشهایی دارد.
آقا این مملکت این همه شخصیت خاص و نخبه دارد. چه در بخش خوبهای تخته سیاه و چه در بخش بدها. کم کم، دست از سر این طبقه متوسط که یواشکی خیانت میکند و رویای مهاجرت دارد بردارید. این جور مواقع به یاد «آلکس» فیلم پرتقال کوکی میافتم که میگفت: احمقها فکر میکنند، باهوشترها الهام میگیرند. یکی از دلایل اقبال سینمای نسل جدید هم این است که قهرمانان خاص خودشان را دارند. «پرویز» یک نمونه کامل از مدل قهرمان تازه سینمای نسل جوان است. اما این را هم نمیشود انکار کرد که همین پرویز هم به شدت قابلیت تکرار و دستمالی شدن دارد. از طرفی حواسمان به این موضوع باشد که بازسازی یک موقعیت واقعی، برای تماشاچی هم جذاب است. تماشاچی سینما، دوست دارد از قبل داستان فیلم را بداند.
سینمای هنری و روشنفکرانه هم که تکلیفش روشن است. فقط ظاهرا مشکلی که سرراه وجود دارد این است که عدهایی خاص اجازه فیلم ساختن در مورد خواص را دارند ولی فراموش نکنیم که جدای از سیاستمداران و انسانهای تاریخساز این مملکت که هرکسی اجازه ورود به جهان دراماتیکشان را ندارد، از دل همین طبقه متوسط هم میتوان آدمهای خاص و متفاوت که رابطه مستقیمی با فرهنگ عامه دارند، پیدا و بازسازی کرد.
این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است: