در مورد فرهنگ کانادا بیشتر بدانیم و بخوانیم

در مورد کانادا بیشتر بدانیم و بخوانیم، قرار است اطلاعاتی و محتوایی در جهت مسایل روز و وقایع و رخداد های علمی، هنری و ادبی کانادا ارایه دهد.

در مورد کانادا بیشتر بدانیم و بخوانیم، قرار است اطلاعاتی و محتوایی در جهت مسایل روز و وقایع و رخداد های علمی، هنری و ادبی کانادا ارایه دهد. اخبار و فستیوال های هنری همچنین اتفاقات دنیای ادبیات، سینما، تئاتر که برای ما فارسی زبان ها در اقصی نقاط دنیا اعم از کانادا می تواند جذاب باشد. هدف از این وبلاگ معرفی بخشی از فرهنگ در سرزمین کانادا است.

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کانادا» ثبت شده است

چند سالی است که یکی، دو روز قبل از آغاز جشنواره فیلم فجر، این دیالوگ از فیلمی که نام نمی‌برم مدام در سرم بازخوانی می‌شود: سینما انسان تربیت می‌کند. دلیل این یادآوری سالانه یا این سالگشتگی فلسفی چیست؟ بعید می‌دانم که نگران تعلیم و تربیت و اینجور چیزها باشم اما به احتمال زیاد آن بخش از ذهن که طراح این سوال است، بیشتر از هرچیزی به خود سینما فکر می‌کند.

سینما سرحال است؟ راحت حرفش را می‌زند؟ سینما هنوز مهم‌ترین هنر است؟در سینمای بی‌قصه، ضد‌قصه و کم‌قصه ما، سال‌هاست که «قهرمان» غایب است. بله فیلمنامه‌هایتان قهرمان دارد اما فیلم‌هایمان نه. در بهترین حالت هم که مدام شاهد دگردیسی همان کاراکترهای قبلی فیلم‌های سال‌های پیش هستیم. «قیصر» تغییر شکل یافته، «حاج کاظم» تغییر شکل یافته، «هامون» تغییر شکل یافته، «نرگس» تغییر شکل یافته و در آخر «لیلا» تغییر شکل یافته.

کاری هم به موارد استثنا و خاص ندارم. این یک بحث کلی است. مدت‌هاست که نخبگان و خواص در سینمای ایران جایی ندارند. مملکتی با این همه سابقه و تمدن، در آخر دست به دامن طبقه متوسطی شده که برای چند تکه نان بیشتر، در یک نمایش رئالیستی سرهم کلاه می‌گذارند یا در جهانی ریامدار، به هم لطف می‌کنند. به سینمای امریکا نگاه کنید. در سال چند فیلم در مورد شخصیت‌های برجسته (حالامثبت یا منفی) تاریخ‌شان می‌سازند؟ خلق و بازسازی جذابیت‌های دراماتیک هم قطعا راه و روش‌هایی دارد.

آقا این مملکت این همه شخصیت خاص و نخبه دارد. چه در بخش خوب‌های تخته سیاه و چه در بخش بدها. کم کم، دست از سر این طبقه متوسط که یواشکی خیانت می‌کند و رویای مهاجرت دارد بردارید. این جور مواقع به یاد «آلکس» فیلم پرتقال کوکی می‌افتم که می‌گفت: احمق‌ها فکر می‌کنند، باهوش‌ترها الهام می‌گیرند. یکی از دلایل اقبال سینمای نسل جدید هم این است که قهرمانان خاص خودشان را دارند. «پرویز» یک نمونه کامل از مدل قهرمان تازه سینمای نسل جوان است. اما این را هم نمی‌شود انکار کرد که همین پرویز هم به شدت قابلیت تکرار و دستمالی شدن دارد. از طرفی حواس‌مان به این موضوع باشد که بازسازی یک موقعیت واقعی، برای تماشاچی هم جذاب است. تماشاچی سینما، دوست دارد از قبل داستان فیلم را بداند.

سینمای هنری و روشنفکرانه هم که تکلیفش روشن است. فقط ظاهرا مشکلی که سرراه وجود دارد این است که عده‌ایی خاص اجازه فیلم ساختن در مورد خواص را دارند ولی فراموش نکنیم که جدای از سیاستمداران و انسان‌های تاریخ‌ساز این مملکت که هرکسی اجازه ورود به جهان دراماتیک‌شان را ندارد، از دل همین طبقه متوسط هم می‌توان آدم‌های خاص و متفاوت که رابطه مستقیمی با فرهنگ عامه دارند، پیدا و بازسازی کرد.

 

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/cinema-teater-creat-humanity/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۰ ، ۱۶:۱۲
سمیرا مرادی

ای پیک پی‌خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دل‌نشان دوست
گر دوست بنده را بکُشد یا بپرورد
تسلیم از ‌آنِ بنده و، فرمان از ‌آنِ دوست

سعدی

ای پیک پی‌خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دل‌نشان دوست
گر دوست بنده را بکُشد یا بپرورد
تسلیم از ‌آنِ بنده و، فرمان از ‌آنِ دوست

سعدی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۱۶:۱۱
سمیرا مرادی

امسال برای اولین بار ملکه الیزابت دوم، باید سالگرد ازدواج خود را بدون حضور همسرش شاهزاده فیلیپ جشن بگیرد. این زوج در 20 نوامبر 1947 ازدواج کردند. و تا زمان مرگ فیلیپ در آوریل، در سن 99 سالگی، بیش از هفت دهه را با هم گذراندند.

شنبه هفتاد و چهارمین سالگرد ازدواج آن‌ها بود و برای اولین بار سالگرد ازدواج ملکه بدون شاهزاده فیلیپ برگزار شد.

ملکه که اکنون 95 سال سن دارد، پس از رگ به رگ شدن کمرش که او را آزرده کرده مجددا فعالیت‌های روزمره خودش را از سر گرفته است.

او آخر هفته گذشته مجبور شد بدلیل بیماری مراسم یکشنبه یادبود را در لندن از دست بدهد، اما روز چهارشنبه دیده شده بود وی پس از خروج از قلعه ویندزور با یک ژنرال ملاقات کرده است.

مرگ شاهزاده فیلیپ در اوایل سال جاری به زندگی عاشقانه طولانی و داستانی این زوج پایان داد.

عروسی آن‌ها و تنها پنج سال قبل از اینکه الیزابت پس از مرگ ناگهانی پدرش، پادشاه جورج ششم، به تخت سلطنت برسد در کلیسای وست مینستر برگزار شد. در زمان او پرنسس الیزابت و همسرش ستوان فیلیپ مانت باتن بودند.

این زن و شوهر یکی از طولانی‌ترین مشارکت‌ها را در بین تمام حاکمیت‌ها داشته‌اند. پس از مرگ شاهزاده فیلیپ، ملکه گفت که خانواده وی “در دوره غم و اندوه بزرگی” به سر می‌برند.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/queen-marks-first-wedding-anniversary-without-prince-philip/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۱۵:۲۲
سمیرا مرادی

حمایت مالی جشنواره هات داکس کانادا از مستند «مسیرهای زنانه»

مستند سینمایی «مسیرهای زنانه» به کارگردانی مرجان خسروی، تولید مشترک ایران و اسپانیا حائز حمایت مالی(فاند) جشنواره‌ی معتبر و بین‌المللی هات داکس کانادا شد.

 جشنواره‌ی مستند هات داکس کانادا بزرگ‌ترین رویداد فیلم مستند و بازار فیلم در آمریکای شمالی و مورد تایید آکادمی اسکار است.

این جشنواره همه ساله با هدف تشویق و ترغیب فیلم‌سازان بومی، در قالب فاندی موسوم به Cross Currents یا بین فرهنگی از معدود پروژه‌های در دست تولید کشورهای مختلف، حمایت می‌کند.

فاند کراس کارنتس با همکاری کمپانی نتفلیکس و بنیاد پانیکارو، تنها از چهار پروژه مستند بین‌المللی حمایت کرده که پروژه‌ی مستند «مسیرهای زنانه» از ایران، یکی از این چهار پروژه‌ی سینمایی است. پروژه‌هایی که فاند کراس کارنتس را دریافت می‌کنند در بخش فروم (پیچینگ) جشنواره‌ی هات داکس ۲۰۲۲ حضور خواهند داشت. و از یک سال فلوشیپ جشنواره برخوردار می‌شوند.

عرضه و پخش جهانی «مسیرهای زنانه» بر عهده‌ی میلاد خسروی است.

و از دیگر عوامل می‌توان یه تهیه‌کنندگان: میلاد خسروی، مهدیه سادات محور، استفانی ون لوکوویچ، فیلم‌بردار: مهدی آزادی، صدابردار: عباس رفیعی، تدوینگر: لقمان سخنور و مشاور رسانه‌ای: علی کشاورز اشاره کرد.جشنواره هات داکس از ۸ تا ۱۸ اردیبهشت در شهر تورنتو برگزار خواهد شد.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/canadian-hot-dox-festival-sponsors-documentary-womens-paths/

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۰ ، ۱۴:۴۲
سمیرا مرادی

هفته‌های پیش، گوش دادن به پادکستی در مورد سوسن تسلیمی و بازیگری فوق‌العاده‌اش در سینما و تئاتر ایران منجر به دیدن فیلم‌های دوباره تسلیمی شد.

تسلیمی تا سال 1366 در سینمای ایران درخشید اما مورد بی‌مهری قرار گرفت. و در این سال به سوئد مهاجرت کرد. چریکه تارا اما به جرات یکی از بهترین فیلم‌های تسلیمی است که ساخته بیضایی است.

برای نوشتن از سوسن تسلیمی، برای نوشتن از چریکه تارا که نخستین تجربه سینمایی سوسن تسلیمی هست، بهترین شروع می‌تواند توصیف بهرام بیضایی از او باشد آنجا که می‌گوید:

سوسن تسلیمی بازیگر با حضوری است. همین حضور، همین بودن و جلوه‌گری در معنای تام و تمام هنر بازیگری‌اش، کلیدواژه وارد شدن به شناختن و پی بردن به توان بازیگری و حضور سینمایی اوست.

بهرام بیضایی چریکه تارا را در سال ۱۳۵۷ می‌سازد. این فیلم پس از انقلاب سال 1357 توقیف شد و جز سه بار در بخشِ نوعی نگاه، جشنواره فیلم کن در سال 1980 و یکی دو بار در جشنواره بین‌المللی فیلم سن سباستین، به نمایش عمومی درنیامد.

 

چریکه تارا یک بازآفرینی از جوهره‌ی افسانه‌ای به شمار می‌آید که عشق و نفسِ یک فرد زنده می‌تواند، مرده‌ای را به جهان زنده‌ها بازگرداند.

اما فراموش نکنیم که هر فیلم افسانه‌ای، دارای یک زمینه‌ی لوکیشنی واقعی و عناصر عینی است.

نگاه بیضایی به آیین‌ها، کاملاً در دل زندگی جای می‌گیرد. برخی گمان می‌کنند آیین از جایی آغاز می‌شود که انسان از جهان زندگی عینی خود خارج شود. درحالی‌که بیضایی به ما می‌گوید ماهیت و ضرباهنگ آیین‌ها در دل زندگی قرار دارد و چنین چیزهایی را در باورهای مردم این سرزمین می‌بیند.

به همین دلیل است که باروری زمین در فیلم با آیین شبیه‌خوانی مقارن می‌شود. پدیده‌های تصویر شده در فیلم، از اعتقاد به معنای ایدئولوژیک آن فراتر رفته و طنین آن از گذشته‌های تاریخی تا زندگی امروز ما به گوش می‌رسد و در پس‌زمینه ذهن ما جریان دارد.

 

علاوه بر جنبه اساطیری، داستان عاشقانه‌ای در جریان است. تارا زن قدرتمندی است که با زنانگی خود مرد تاریخی را درگیر عشق افسانه‌ای خودساخته است. در فیلم مکرراً تلاش مرد تاریخی که مرده‌ای از گذشته است را برای به دست آوردن تارا می‌بینیم.

مرد تاریخی: تو زنده‌ای، تو آزادی، تو هزار هزار در اطراف داری، من در میان کنیزانم بسیار داشتم، اما به هیچ‌یک عاشق نشدم، تو مرا شکنجه می‌کنی!

تارا: تعریف کن!

مرد تاریخی: تمام تبار در این لحظه به من می‌نگرند و من نمی‌توانم برگردم، شرم بر من!

تارا: چرا دیشب در حیاط منزل من راه می‌رفتی؟

مرد تاریخی: زخم‌ها آزارم می‌دادند!

تارا: باید می‌بستی!

مرد تاریخی: این زخم‌ها بسته شدنی نیست! می‌شنوی؟ کهنه است ولی مرهم ناشدنی نیست، هرروز خون تازه از آن بیرون می‌آید!

تارا: از کی؟

مرد تاریخی: از دمی که تو را دیده‌ام!

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/ballad-of-tara-is-a-film-directed-and-written-by-bahram-beizai/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۷:۳۰
سمیرا مرادی

معرفی گروه موسیقی دایره

گروه دایره در سال ۲۰۱۱ در تورنتو تشکیل شد.

این گروه با ارائه سبک خاصی‌ از موسیقی‌ خیلی‌ سریع طرفداران زیادی پیدا کرد.

اعضای اصلی‌ گروه:

شهاب برادران (سرپرست گروه، آهنگساز، خواننده، و نوازنده گیتار)

سامان شاهی‌ (نوازنده پیانو)

سارا نژاد (خواننده)

رضا مقدس (نوازنده گیتار باس)

مورگان داکتر (نوازنده جاز و ساز‌های کوبه ای) در اغلب کنسرت‌ها با دایره همکاری کرده‌اند.

شهاب برادران، سرپرست و رهبر گروه، سازنده‌ی آهنگ‌های دایره است.

موسیقی ارایه شده توسط گروه دایره بر اساس اشعار شاعران کلاسیک و معاصر ایرانی است‌. شاعرانی همچون مولانا، حافظ، سهراب سپهری و شاملو. روش موسیقی دایره با هم‌آمیزی موسیقی‌ سنتی‌، جاز، پاپ، و شاید هم کمی‌ راک، حسّی کاملا منحصر به فرد به موسیقی‌ خود می دهد.

طی‌ این چند سال گروه دایره برنامه‌های زنده بسیار موفقی‌ اجرا کرده است.

از جمله ی این برنامه‌ها کنسرت بزرگداشت سهراب سپهری بود که در نوامبر ۲۰۱۲ در تورنتو برگزار شد. گروه دایره آلبوم پشت دریاها را بر اساس اشعار سهراب سپهری به بازار عرضه کرد. این کنسرت ضمن اجرای زیبای گروه دایره، با اجرای زیبای سلی و سخنرانی استاد غلامحسین نامی‌ همراه بود. بلیت‌های این برنامه، که گروه دایره خود برنامه‌گذار آن‌ بود، کاملا به فروش رفت و با موفقیت بی‌‌نظیری روبرو شد. همچنین گروه دایره در موزه میراث فرهنگی‌ انتاریو و جشنواره تیرگان در تورنتو حضور موفقی داشت..

پیش از تشکیل گروه دایره، شهاب برادران آلبوم هیچ مگو را بر اساس اشعار مولانا به بازار عرضه کرده بود. که تمام نسخه‌های این آلبوم سریع به فروش رفت. در پاسخ به تقاضای طرفداران این آلبوم، دایره در صدد بر آمد که آلبوم هیچ مگو را دوباره منتشر کند. تک آهنگ موفق هیچ مگو با شعری از مولانا نقطه پررنگ این آلبوم بود.

ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم      ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم      وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم

ادامه  این مطلب را می‌توانید در سایت رسانه هدهد، به آدرس زیر، مطالعه کنید:

https://hodhod.ca/introducing-music-group/

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۵:۳۸
سمیرا مرادی

روز بزرگداشت قهرمانان کانادایی که برای دفاع از کشورشان پا در عرصه جنگ گذاشتند، Remembrance Day روز افتخار و احترام را از یاد نمی‌بریم.

قهرمانان واقعی که برای دفاع از کشورشان پا در عرصه جنگ می‌گذارند. در همه جای دنیا قابل احترام و ارزشمندند.

چه در ایران عزیزمان که باید قهرمانانش را پاس بداریم و تاریخ هشت سال دفاع از شرافت و هویت‌مان را برای فرزندان‌مان بازگو کنیم چه در کشور پهناور کانادا، فرقی نمی‌کند آن حس غرور و افتخاری که وقتی نیروهای ارتشی و زحمت‌کش یک ملت را می‌بینی.

در روزهایی که به هرکجا از خاک کانادا پا می‌گذارید اغلب با افرادی روبرو می‌شوید که یک ویژگی دارند و این ویژگی نظرتان را جلب می‌کند.

گل شقایق سرخ‌رنگی که بر گوشه یقه لباس یا کناره کلاه افراد از پیر و جوان وجود دارد و دیدن این همراهی جمعی، حسی توام از احترام و همدلی در بیننده برمی‌انگیزد.

این حرکت مخصوص کانادایی‌ های قدیمی‌تر نیست.

و همه افراد از مهاجران آسیایی گرفته تا سیاهان آفریقایی و از نوجوانان دبیرستانی تا شاغلان جوان و میانسال ادارات، سازمان‌ها و فروشگاه‌ها نیز در این نمایش زیبا که به منظور بزرگداشت فضائل انسانی و قهرمانان کانادایی انجام می‌گیرد با هم هم‌داستان می‌شوند.

در این روزها پیرمردانی که روزگاری در ارتش خدمت می‌کردند با شوری فراوان وهمپای جوانان و نوجوانان یونیفرم‌‌پوش از نژادهای مختلف به کار فروش این شقایق‌های پرطرفدار به نیت کمک‌های خیریه مشغول می‌شوند.

روز ۱۱ ماه نوامبر(روز اعلام رسمی پایان جنگ جهانی اول) که آن را روز شقایق یا Poppy Day نیز می‌نامند.

در واقع روزی است برای پاسداشت یاد و خاطره آنان که از گذشته تا امروز جان خود را برای حفظ و دفاع از کشور کانادا فدا کرده‌اند. و در آن همه کانادایی ها دو دقیقه به یاد این فداکاران سکوت می‌کنند.

 

در دو جنگ اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) و دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) جهانی، نبرد کره و دیگر عرصه هایی که کانادا در آن حضور داشته است. تا امروز بیش ازیک میلیون و پانصد هزار کانادایی‌ به خدمت ارتش درآمده و از میان این عده بیش از صدهزارنفر جان باخته‌اند.

در جنگ جهانی اول نخستین نبرد بزرگ کانادایی‌ ها با نیروهای آلمانی در ۲۲ اپریل سال ۱۹۱۵ در شهر ایپرس بلژیک اتفاق افتاد. که در آن نیروهای آلمانی از گازهای سمی علیه سربازان کانادایی‌ استفاده کردند.

به رغم بیش از ۱۵۰ تن گاز کلرین که به طرف سنگرهای نیروهای کانادایی‌ هدایت شد. و کشته و مجروح شدن بیش از یک سوم آنان در کمتر از ۴۸ ساعت، باز هم این نیروها توانستند مانع از پیشروی آلمان‌ها شوند.

تلقی اشتباه فرماندهان مبنی بر فرستادن بی‌وقفه پیاده‌نظام به طرف خطوط دشمن و برخورداری آلمان‌ها از ماشین جنگی پیشرفته‌تر سبب شد تا تلفات جنگ بیش از انتظار باشد. اما با تغییر روش جنگی، دو سال بعد در ماه اپریل نیروهای کانادایی‌ در منطقه ویمی ریج با دادن بیش از ده هزار مجروح در شش روز به پیروزی عظیمی دست یافتند. و برگ جنگ را به نفع خود تغییر دادند.

با همه این احوال جنگ یک سال دیگر نیز ادامه یافت. تا در ساعت یازده بامداد روز۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ معاهده متارکه جنگ امضا شد.

با جانفشانی همه این سربازان بود که اهمیت کانادا درمیان دیگر کشورهای جهان به اثبات رسید.

در جنگ جهانی دوم نیز بیش از یک میلیون از قهرمانان کانادایی به ارتش و نیروی دریایی پیوستند. و در پایان جنگ حدود ۴۲هزار نفر از آنان جان خود را در راه برقراری صلح فدا کردند.

پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۴ آگوست ۱۹۵۴، صلح تنها برای مدت‌زمانی کوتاه به ارتش کانادا چهره نشان داد.

چرا که در سال ۱۹۵۰ یک بار دیگر این نیروها به عنوان نیروهای حافظ صلح UN و برای دفاع از کره جنوبی در مقابل حملات کره شمالی پا به عرصه جنگ گذاشتند. و حتی بعد از پایان جنگ در سال ۱۹۵۳ نیز این نیروها برای حفظ صلح تا مدتی در منطقه باقی ماندند.

در این جنگ نیروهای کانادایی‌ با شرایط دشوار محیطی و دشمنی کارآزموده طرف بودند.

در مجموع ۲۶هزار و ۷۹۱ کانادایی‌ در طول مدت جنگ و ۷۰۰۰ نفر نیز بعد از برقراری صلح (تا سال ۱۹۵۵) در کره به خدمت مشغول بودند. از این تعداد ۱۵۵۸ نفر مجروح شدند و ۵۱۶ نفر نیز جان باختند.

کانادایی‌ ها احترام ویژه‌ای برای این سربازان قائل هستند. و در همه شهرهای کانادا می‌توان بناهای یادبودی یافت که بر روی آنها اسامی این کشته شدگان یا قهرمانان کانادایی را به یادگار ثبت شده است.

پس از جنگ جهانی اول زنی فرانسوی به نام مادام E.Guerin به مارشال اعظم انگلستان پیشنهاد داد؛ که زنان و کودکان مناطق تخریب شده فرانسه، گل‌های شقایقی بسازند. تا از درآمد حاصل از فروش آنها به سربازان مجروح کمک شود.

اولین بار در سال ۱۹۲۱این شقایق‌ها به کانادا رسید. و از آن زمان تا کنون این سنت در این‌جا و بسیاری از نقاط دنیا پابرجا مانده است.

گل‌های شقایق که هنوز هم در دشت‌های فرانسه و بلژیک می‌رویند، نمادی شد برای بزرگداشت و یادبود فداکاری‌های آنانی که در راه صلح جان باختند چرا که این گل‌ها به زیبایی، سرزمین‌هایی را که روزی میدان جنگ بودند، دربرگرفته و به آنها آرامشی پایدار ‌بخشیده‌اند.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/remembrance-day-11-november-is-a-national-holiday-in-france-and-belgium/

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۱۶:۱۴
سمیرا مرادی

کلئوپاترا از باهوش ترین و قدرتمندترین حاکمان زمان خود بوده که واقعیت‌های زندگی‌اش در روایت‌های تاریخی گم شده. باورهایی که راجع به او وجود دارد همگی درست نیستند.

کلئوپاترا در ادبیات و روی صفحه نقره سینما جاودانه شده اما به روشی کاملاً اشتباه. او یکی از باهوش ترین و قدرتمندترین حاکمان زمان خود بود، اما داستان واقعی او در بیشتر روایت‌های تاریخی گم شده است.

مستند در جستجوی کلئوپاترا فیلمی مستند از طبیعت اشیا است که ما را با واقعیت زنی روبرو می‌کند که ۲۰۰۰ سال پیش بر یک امپراتوری گسترده حکومت می‌کرد. در اینجا شما با چند نکته از زندگی این ملکه که پیش از این نمی‌دانستید آشنا می‌شوید.

کلئوپاترا مصری نبود

کلئوپاترا آخرین ملکه مصر و از طیف طولانی حاکمان غیر مصری بود. او آخرین فرمانروای «بطلمیوسی» محسوب می شود. هنگامی که اسکندر بزرگ در سال ۳۳۲ قبل از میلاد به مصر حمله کرد، این کشور تحت کنترل مقدونیه و یونان درآمد. پس از مرگ اسکندر، بطلمیوس، یک نجیب زاده مقدونی، کنترل مصر را بدست گرفت و سلسله ای را تأسیس کرد که برای ۱۰ نسل بر آن امپراتوری حکومت می کرد.

کلئوپاترا با هر دو برادرش ازدواج کرد

حاکمان «بطلمیوسی» با ازدواج خواهر و برادران خود را از دیگران متمایز کردند. ملکه خودش در واقع کلئوپاترا هفتم بود و والدینش یقینا خواهر و برادر بودند. اما آنجا بود که عشق خانوادگی پایان یافت. اگر آنها با هم ازدواج نمی کردند، قطعا یکدیگر را می‌کشتند. بر همین اساس برخی خواهر و برادرها یکدیگر را کشتند و برخی مادران فرزندان خود را سر بریدند. همه اینها برای شکوه قدرت بوده است.

کلئوپاترا بعد از مرگ پدرشان، در کنار برادرش، بطلمیوس هشتم، که هشت سال جوانتر بود و فکر می‌کرد شوهرش است، بر مصر حکومت کرد. اما این دو به سرعت دشمن یکدیگر شدند و کلئوپاترا، در ۲۱ سالگی به صحرای سینا رفت و تلاش کرد تا ارتشی برای رسیدن دوباره به قدرت برای خودش فراهم کند. او  برای به دست گرفتن دوباره کنترل مصر، به حاکم رومی ژولیوس سزار پیوست و در این راه، پسری به دنیا آورد. او با سپاهیان سزار موفق شد تاج و تخت خود را از برادر کوچکتر خود پس بگیرد و یک بار دیگر در کنار برادر دیگرش بطلمیوس چهاردهم که بعداً با او نیز ازدواج کرد حکمرانی کند.

 

ادامه  این مطلب  و زندگی کلوپاترا را می‌توانید در سایت رسانه هدهد، به آدرس زیر، مطالعه کنید:

https://hodhod.ca/things-about-cleopatra-s-life-that-never-has-been-told/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۰ ، ۱۶:۱۵
سمیرا مرادی

اشعار بانی پارکر و کلاید بارو ، زوج جنایتکار معروف آمریکایی که در طی روزهای تعقیب و گریز این زوج سروده شده قرار است به حراج گذاشته شود.

این زوج که در پرونده‌ سوابق آنها قتل، سرقت از بانک، قانون شکنی و … وجود دارد در اواقت فراغت خود شعر می‌گفتند.

«بانی پارکر» و« کلاید بارو»  در 23 می سال 1934 درپی تعقیب پلیس کشته شدند و از آنها یک دفتر شعر به جای مانده که نشان می‌دهد این زوج جنایتکار چه روحیه لطیفی داشته‌اند.

ین اشعار در طی روزهای تعقیب و گریز این زوج سروده شده و همراه با دو عکس بانی پارکر و کلاید بارو که از آنها منتشر نشده قرار است به حراج گذاشته شود.

در سال 1930 اشعار Bonnie منتشر شد. در سال 1967 نیز فیلمی بنام بانی و کلاید (Bonnie and Clyde) به کارگردانی آرتور پن، در باره زندگی این زوج ساخته شد.

«کلاید» در یکی از شعرهایش آورده است:

بانی فقط یک شعر نوشته است

داستان بانی و کلاید.

بنابراین من دستم را در شعر امتحان خواهم کرد

با سواری او توسط طرف من

همانطور که ما در حال حرکت به بزرگراه

هرگز دانستن کجا پایان خواهد یافت

هرگز پول خیلی زیاد نیست

و حتی یک دوست

در شعر دیگری از این زوج باقی مانده و معروف است آمده است:

شما داستان جسی جیمز را خوانده اید

چگونه زندگی کرد و درگذشت

آیا هنوز چیزی را می‌خواهید بخوانید؟

در اینجا داستان بانی و کلاید است.

حالا بانی و کلید باند خطناکی هستند،

من مطمئن هستم که شما داستان آنها را می خوانید

چگونه بانی پارکر و کلاید بارو ، زوج جنایتکار آمریکایی سرقت می‌کنند و چه کسی برایشان می گرید

آنها معمولا در حال مرگ یا مردن هستند.

در جایی به قلم کلاید آمده است:

بانی شعری نوشته است

داستان بانی و کلاید را

من هم می‌خواهم شعر خودم را بنویسم

با او و در کنار او.

ما به احدی دلمان نمی‌خواهد بدی کنیم

مجبوریم بدزدیم تا شکممان را سیر کنیم.

این مطلب برگرفته از مقاله ایمنتشر شده در سایت رسانه هدهد است:

https://hodhod.ca/%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d8%ac-%d8%af%d9%81%d8%aa%d8%b1-%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b2%d9%88%d8%ac-%da%af%d8%a7%d9%86%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1-%d8%a7%d9%85%d8%b1%db%8c%da%a9%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%86/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۰ ، ۱۵:۵۶
سمیرا مرادی

خاطرات خوب و شادی‌آور، سریع‌تر از خاطرات بد، ترسناک و حتی آرامش‌بخش به ذهن می‌آیند. اگر به موسیقی آرامش‌بخش و شاد گوش کنید، خاطرات خوب را به یاد می‌آورید. در حالی که اگر به موسیقی‌های ترسناک و غمگین گوش کنید، خاطرات بسیار منفی را از گذشته به یاد خواهید آورد. خیرا در طی تحقیقاتی که انجام شده، شرکت کنندگان به قطعه ای از یک موسیقی مثبت شاد گوش می دادند و سریعتر خاطرات خوب را به یاد می آوردند و همین ارتباط در گوش دادن به موسیقی غمگین و به یادآوردن خاطرات بد نیز وجود داشت. این تحقیق، شامل بررسی ارزش و محتوای موسیقی (مثبت و منفی بودن) و میزان ایجاد شور و انگیزه (زیاد و کم) آن بود. هدف، بررسی این بود که افراد، چگونه خاطرات و حسب‌حال خود را به یاد می‌آورند. در کل، 48 شرکت کننده در آزمایش حضور داشتند و هرکدام می‌بایست به مدت 30 ثانیه، 32 قطعه‌ای را از پیانو که تازه ساخته و نواخته شده بود و قبلا نشنیده بودند، گوش کنند. قطعات به 4 دسته شاد (مثبت با انگیزش بالا)، آرامش‌بخش (مثبت با انگیزش متوسط)، ترسناک (منفی با انگیزش پایین) و غمگین (منفی با انگیزش بسیار پایین) تقسیم می‌شدند.

تحقیقات نشان داد، خاطراتی که در آنها، شرکت کننده، به قطعه‌ای از موسیقی مثبت و انگیزشی (شاد) گوش می‌داد، سریع‌تر از دیگر خاطرات به یاد می‌آمدند. همچنین ارتباط بین نوع موسیقی و خاطره به یاد آمده (شاد یا غمگین بودن آن) مورد تحقیق قرار گرفت.

در طول این پروژه، قطعه‌های پیانو، برای نیمی از شرکت کنندگان، بدون هیچ ترتیب خاصی پخش شد و این درحالی بود که برای نیمی دیگر، قطعات موسیقی، به گروه‌های شاد، غمگین، ترسناک و آرامش‌بخش تقسیم و پخش شد.

این منجر شد تا راهی که ویژگی‌های موسیقی بر خاطره اثر می‌گذارند نیز تعیین و در نتیجه باعث شد محققین به نتایج جالبی دست یابند. آن‌ها متوجه شدند، در گروهی که موسیقی با ترتیب معینی پخش می‌شود، به هنگام شنیدن قطعاتی با درجه انگیزش بالا و نیز مثبت، خاطرات به مراتب با وضوح بیشتری به یاد می‌آمدند، به گونه‌ای که وضوح خاطرات منفی در مقایسه با آنها ناچیز بود.

در شرایطی که موسیقی بدون هیچ ترتیب خاصی پخش می‌شد، قطعات موسیقی منفی همبستگی و اثرگذاری بهتری نسبت به مثبت‌ها داشتند و این منجر به وضوح بالای خاطرات ناشی از آنها می‌شد. در این باره دوناهو اظهار داشته که وقتی قطعات موسیقی با ویژگی‌های مثبت و منفی به شکل تصادفی پخش می‌شوند، ممکن است همان خاطراتی به ذهن بیاید که در هنگام پخشِ با ترتیب معین می‌آید، با این تفاوت که پخش تصادفی موسیقی، امکان بازیابی خاطره را به شکل یک خاطره مشترک (غالباً با شخصی خاص) ایجاد می‌کند.

متن کاملتر این گزارش را می توانیددر صفحه رسانه هدهد به آدرس زیر مطالعه کنید:

https://hodhod.ca/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%AF/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۰ ، ۱۵:۵۷
سمیرا مرادی