در مورد فرهنگ کانادا بیشتر بدانیم و بخوانیم

در مورد کانادا بیشتر بدانیم و بخوانیم، قرار است اطلاعاتی و محتوایی در جهت مسایل روز و وقایع و رخداد های علمی، هنری و ادبی کانادا ارایه دهد.

در مورد کانادا بیشتر بدانیم و بخوانیم، قرار است اطلاعاتی و محتوایی در جهت مسایل روز و وقایع و رخداد های علمی، هنری و ادبی کانادا ارایه دهد. اخبار و فستیوال های هنری همچنین اتفاقات دنیای ادبیات، سینما، تئاتر که برای ما فارسی زبان ها در اقصی نقاط دنیا اعم از کانادا می تواند جذاب باشد. هدف از این وبلاگ معرفی بخشی از فرهنگ در سرزمین کانادا است.

۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

روز آخر سال می‌تونه شبیه آخرین ساعتهای قبل از تولد یه نوزاد باشه. یه قدمی یه شروع تازه، انتظار شنیدن اولین گریه‌هاش که خبر از یه زندگی تازه میده.

روز آخر سال گاهی شبیه  لحظه قبل ازخلاصی از یه سلوله، رهایی از یه اتاق نمناک و تاریک و سرد به امید در آغوش گرفتن کسی که دوستت داره و اون بیرون منتظرته.

روز آخر سال شبیه لحظه‌ی قبل از پروازه، وقتی که میخوای از یه سفر راه دور برگردی خونه. دل تو دلت نیست که لحظه‌های اخر سپری بشه و تو به مامن گرمت برسی.

 همیشه ساعتهای آخر طولانی تر از همه ی لحظه ها میگذره.

روز آخر سال مجبورت میکنه به 365 روزی که با انگیزه و بی‌انگیزه از رختخوابت جدا شدی و به جنگ دنیا رفتی، فکر کنی.

گذروندن لحظه‌های شیرین و تلخ، قورت دادن بغض‌هات و فریاد کردن شادی‌هات، یاد ازدست دادن‌ها و دستاوردهات. یاد جدایی‌ها و آشنایی‌هات.

تو روز آخرسال، حجمی از 365 روز دوییدن، نفس نفس زدن، جنگیدن و زندگی کردن رو روی شونه‌هات حس می کنی. اما چند ساعت وقت داری بایستی، برگردی عقب، نگاه کنی به گذشته…. که چیکارکردی با روزهات.

ببینی که ناباورانه چقدر سختی رو پشت سر گذاشتی و چقدر بزرگ شدی.

جلوی آینه می‌ایستی، به خط‌ها و چین‌های روی صورتت نگاه میکنی. به چشمهات که هرچقدر میگذره روحت رو عریان‌تر و بی‌آلایش تر میبینه.

تو این زمان‌ها به لحظه‌هایی فکر میکنی که میتونستی بیشتر زندگیشون کنی و ازدست دادی، به کلمه‌هایی که با گفتنشون میتونستی حس یا اتفاقی رو تغییر بدی، اما نگفتی. وبه آغوشی که میتونستی توش آروم بگیری و لمسش کنی اما…

تو ساعت‌های آخر روزهایی رو میشماری که اخم کردی، ساعت‌هایی که لبخند نزدی، دقایقی که میتونستی با بخشیدن خودت بهشون رنگ بپاشی و دنیا رو زیباتر کنی  اما نکردی.

روز آخر بهمون یادآوری میکنه که لحظه‌ها سریعتر از آنچه که تصور میکنیم از توی دستهامون لیز میخورن و ما هیچوقت قادر به برگردوندنشون نیستیم.

آخرین روز سال بهمون میگه تنها چیزی که داریم همین لحظه ست. آره دقیقا همین ثانیه. .. همین….همین که الان دیگه نداریمش.

حالا که فهمیدیم زمان تنها چیزیه که قابل بازگشت نیست ، ناامیدی‌ها و یاس‌ها رو کنار بذاریم و با بیشترین توان و انرژی به ساعت‌های پیش رومون امیدوار باشیم. یادمون باشه که با شروع سال جدید ما 12 فصل و 365 شانس جدید رو در اختیار داریم تا از لحظه‌هامون نهایت لذت رو ببریم.

سالی که گذشت با ناگواری‌هایی که درروزهای انتهایی نشونمون داد ، شاید خاطرات شیرینمون رو کم رنگ کرد اما اصرار داشت که قدر باهم بودن‌هامون رو بیشتر بدونیم، از سیاره مون بیشتر مراقبت کنیم، زندگی رو آسون تر بگیریم و بدون چشمداشت همدیگه رو دوست بداریم.

 

یادمون باشه شادبودن همیشه قدرت بیشتری میخواد. پس تو سال جدید انتخاب کنیم که قویتر باشیم.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%a2%d8%ae%d8%b1-%d8%b3%d8%a7%d9%84-%da%86%d8%b7%d9%88%d8%b1/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۱ ، ۱۶:۲۲
سمیرا مرادی

موسیقی نواحی هر منطقه بیانگر فرهنگ و آداب و رسوم آن منطقه است. تقریبا تمام اقوام ایرانی دارای موسیقی مخصوص به خود هستند. یکی از غنی‌ترین و پربارترین موسیقی‌های محلی و فولکلوریک ایران موسیقی منطقه‌ی کردستان است.

موسیقی در بین مردم کردستان یک اصل جدا نشدنی است و کردها موسیقی‌شان را جزئی از زندگی خود می‌دانند. آن‌ها از موسیقی در بیشتر مراسم‌ها و آیین‌هایشان مثل مراسم‌های عزاداری، مراسم‌های سوگواری سنتی، سوارکاری‌ها، شب‌نشینی‌ها و… استفاده می‌کنند و موسیقی در زندگی آن‌ها ریشه‌ای محکم و ناگسستنی دارد.

با توجه به پراکندگی و تعدد کردنشینان در سراسر جهان، این موسیقی در غرب آسیا و منطقه‌ی خاورمیانه هم رواج دارد. منظور از موسیقی کردی ترانه‌ها و آهنگ‌هایی است که به زبان کردی خوانده می‌شود و بیانگر تاریخ، فرهنگ، باورها و اعتقادات آن‌هاست.

باستانی‌ترین شکل‌های موسیقی ایران در کردستان وجود دارد بالاخص بخش آوازی آن ما را به اعصار ناشناخته‌ایی می‌کشاند که هنوز برای بشریت قابل فهم و شناسایی نیست این آوازها بر اساس ابیات کهن است.

به گفته هوشنگ جاوید:

برجسته ترین پژوهشگر موسیقی نواحی ایران در نقش های تخت جمشید نقش مردی در پشت سر داریوش دیده می شود که انگشت شصت دست خود را روبه‌روی گلویش گرفته است و این نگاره همیشه برای من جالب بود تا اینکه به کردستان آمدم و متوجه شدم که در مریوان پیرمردی به اسم امین منوچهری آخرین فردی بود که این کار را انجام می‌داد در حقیقت به این عمل (بالوره کردن) می‌گفتند که با تکان دادن انگشت شصت در زیر گلو اصواتی خارج می شد که شکل اولیه تحریر است. امروزه نیز هوره خوانان هنگام ادای هوره انگشت خود را در کناره گلو قرار می‌دهند تا با این کار صدای خود را تغییر دهند. بی‌گمان این شکل اولیه تحریرهای آوازی در ایران است.

جاوید ادامه میدهد:

در دانشگاه UCLA آمریکا در تحقیقی آوازهای جهان را در یک دوره  بررسی کردند و طبق نتایج مشاهده شد که آهنگین‌ترین و موزون‌ترین آهنگ‌ها به کشور ایران مربوط می‌شود زیرا تحریر در کشور مهم تلقی شده و همچنین وسعت آوازی ایران دارای بهترین تحریرها است. در بررسی شکل های آوازی و سازی متوجه خواهیم شد که ریتم‌هایی که با تنبک نواخته می‌شود به دوره‌های کهن باز می‌گردد.

تاریخ نی در مناطق کردنشین سابقه دور و درازی دارد، پیدا شدن یک نی قدیمی در نزدیکی هولیر در کردستان عراق که سابقه آن به ۴ هزار و ۵۰۰ سال پیش از میلاد باز می‌گردد و این نشان از قدمت موسیقی ۶ هزار ساله در میان کردها است.

مسعودی مورخ مشهور عرب در کتاب مروج الذهب از سفر به مناطق غرب ایران و توصیف کردها می‌نویسد؛ کردها سازهایی دارند که به وسیله آن به رام کردن و اهلی کردن گوسفندان می پردازند.

مفهوم و محتوای موسیقی‌های کردی را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

۱. ترانه‌های برگرفته از افسانه‌ها: افسانه‌های کردی چیزی است که موسیقی کردی با آن شکل گرفته است. در این بخش افسانه‌ها به شکل ترانه‌های کردی اغلب حماسی درآمده‌اند. یکی از معروف‌ترین افراد که به این نوع موسیقی پرداخته، کاویس آغا است. ترانه‌های کاویس آغا اغلب حماسی و برگرفته از آثار گذشتگان است.

. داستان‌های دلاورانه و عاشقانه، ترانه‌های این بخش خود به دو قسمت تقسیم می‌شود:

ترانه‌های قهرمانی: این ترانه‌ها مربوط به دلاوری‌ها و مبارزه طلبی‌های یک قهرمان است.

ترانه‌های عاشقانه: این ترانه‌ها مربوط به عشق و دلدادگی دو شخص است. از معروف‌ترین ترانه‌های دلدادگی ترانه عرفانی «زنبیل‌فروش» و ترانه‌های «آس و حسن» و «خجه و سیامند» که در آنان سرگذشت دو عاشق و معشوق بیان می‌شود، را می‌توان نام برد.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/familiarity-with-kurdish-music/

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۱ ، ۱۴:۱۶
سمیرا مرادی

عید پاک یا ایستر در کانادا دومین جشن بزرگ مسیحیان پس از میلاد مسیح

هم زمانی عید پاک یا ایستر در کانادا با آغاز فصل بهار و زمان زایش دوباره طبیعت تداعی فلسفه رستاخیز در باور مسیحیان است. در یکشنبه‌‌ای که ماه به حالت قرص تمام بود، مسیح از قبر برخاست، ۴۰ روز در زمین زندگی کرد. و بعد به آسمان رفت.

عید پاک دومین جشن بزرگ مسیحیان – هم زمانی این عید با آغاز فصل بهار و زمان زایش دوباره طبیعت تداعی فلسفه رستاخیز در باور مسیحیان است این روز که با رستاخیز و قیام مسیح پیوند خورده است دو روز پس از به صلیب کشیده شدن مسیح می‌باشد. طبق اعتقاد مسیحیان روز سوم، در یکشنبه‌‌ای که ماه به حالت قرص تمام بود، مسیح از قبر برخاست، ۴۰ روز در زمین زندگی کرد. و بعد به آسمان رفت.

زمان این عید، برخلاف سایر اعیاد و مراسم، ثابت نیست، معمولا بین ۲۲ مارس و ۲۵ آوریل متغیر است. محاسبه آن قدری پیچیده است. اما فرمول دقیقی دارد، اولین یکشنبه بعد از ماه کاملی که پس از اعتدال بهاری باشد، عید پاک است.

در این روز مومنین برای نماز و عبادت به کلیسا می‌روند. و به همراه دیگران سرود ها و دعا های دینی می‌خوانند.

روز شنبه را که روز خاکسپاری مسیح است، اهل کلیسا به عبادت و تامل و خویشتن ‌داری برگزار می‌کنند. مسیحیان در روز «شنبه مقدس» معمولا به خانه ‌تکانی و خرید و آشپزی و تدارک بساط روز عید پاک مشغول هستند.

روزهای یکشنبه و دوشنبه در همه خانه ‌ها جشن برگزار می‌شود، که با شادمانی و بزم و نوشخواری همراه است. غذای اصلی در این روز معمولا از گوشت بره است.

نماد تخم مرغ و خرگوش

عید پاک یا ایستر در کانادا هم مثل سایر اعیاد و مناسبت ها استفاده تجاری برای بیزینس‌‎ها دارد همه فروشگاه‌ها و سوپرمارکت‌ها پر از شکلات به شکل تخم مرغ و خرگوش یا تخم مرغ‌های پلاستیکی برای کودکان است، خرگوش و تخم مرغ نماد باروری هستند. و برای اولین بار در ادبیات آلمانی در اوایل دهه ۱۶۰۰ ذکر شده‌اند.

آداب و رسوم عید پاک دومین جشن بزرگ مسیحیان

یکی از رسوم بسیار رایج در عید پاک یا ایستر در کانادا رنگ کردن تخم مرغ و خوردن آن است، که بی تردید معنای نمادین دارد. روز عید به ویژه بچه‌‌ها تخم مرغ‌‌های رنگین را، که «خرگوش» در گوشه و کنار باغ پنهان کرده، پیدا می‌کنند و با لذت می‌‌خورند. رنگ کردن تخم مرغ سنتی دیرین است، احتمالا تخم‌مرغ  در تفکر مسیحی و فرهنگ‌های گوناگون (مثل روسیه، اوکراین، رومانی و …)،  مظهر تکرار حیات و توالی نسل‌ها و آغاز یک زندگی جدید است، همان طور که یک جوجه پرنده با شکستن تخم‌مرغ و خارج شدن از آن، زندگی جدیدی را شروع می‌کند و اشاره به رستاخیز است.

برای این موقع از سال سنت‌های مختلفی وجود دارد.

نقاشی تخم مرغ بسیار محبوب و در عین حال آسان و مورد علاقه کودکان است. فروشگاه‌ها  وسایل رنگ کردن تخم مرغ‌ها را می‌فروشند اما جالب‌ترین روش‌ها برای نشان دادن این سنت‌ها به بچه‌ها همان روش‌های سنتی است. به عنوان مثال تخم مرغ‌های آب پز شده را با استفاده از یک فنجان آب چغندر قرمز می‌توان رنگ کرد، برای شفاف کردن تخم مرغ‌ها هم می‌توان با یک تکه بیکن پر چرب آن‌ها را قدری سابید، ممکن است بخندید ولی روش جالبی است اگر امتحان کنید نتیجه را خواهید دید! روش دیگر بستن تخم مرغ‌ها در پارچه‌های رنگی و نقش‌دار کتانی و جوشاندن آن‌ها در مخلوط آب و دو قاشق سرکه است که نقش پارچه‌ها دقیقا روی تخم مرغ‌ها می‌افتد، برای براق کردن باز می‌توانید از یک تکه بیکن استفاده کنید.

رفتن به باغ وحش در آخر هفته عید پاک محبوب خانواده‌هایی است که بچه‌های کوچک دارند فرصتی است برای تغذیه و تماشای خرگوش‌ها. حتی برخی از خانواده‌ها ممکن است اقدام به خرید حیوانات خانگی در این روز کنند. یک کار پر از زحمت و تعهد اما هیجان انگیز و لذت بخش!

دور هم جمع شدن خانواده‌ها نیز بخشی از مراسم آخر هفته عید پاک است. پس از شام  کریسمس و شکرگزاری، شام عید پاک، سومین مناسبت بزرگ در سراسر کشور است.

روزه گرفتن

در میان پیروان کاتولیک ۴۰ روز روزه قبل از عید پاک مرسوم است احتمالا جهت یاد آوری ریاضت‌های مسیح ۴۰ روز قبل از مصلوب شدن‌اش است به طور کلی فقط یک وعده غذایی در روز مجاز است و وعده‌های غذایی نباید شامل گوشت یا ماهی باشد. استثنائاتی برای کودکان و افراد مسن اعمال می‌شود. روز بعد از پایان این دوره، مردم روزه را می‌شکنند و یک صبحانه غنی می‌خورند که شامل تخم مرغ، ژامبون، نان و ماهی است.

 

سنت عطر پاشی پسران به دختران

پاشیدن عطر و ادکلن به زنان در روز عید پاک که هنوز هم در مجارستان به قوت خود باقی است. پسران و مردان صبح زود بیدار می‌شوند (زمانی که زنان هنوز در خواب هستند) به سراغ دختران و زنان خانواده، دوستان، آشنایان و همسایه‌ها می‌روند گاهی حتی از خانه به خانه سراغ غریبه‌ها هم می‌روند و سطل آب معطر را بر سر و صورتشان خالی می‌کنند حتی اگر هوا سرد باشد، در واقع پسران از این فرصت جهت ابراز علاقه به دختر مورد پسند خود استفاده می‌کنند، طبق اعتقاد آن‌ها این کار زنان را تا عید پاک  آینده زیبا نگه می‌دارد. آن‌ها معمولا شعری را هنگام پاشیدن عطر می‌خوانند و البته قبل از پاشیدن عطر اجازه می‌گیرند اما هستند مردان شوخ طبع و جسوری  که سطل آب سرد را به جای عطر استفاده می‌کنند.

 

در عوض پاشیدن عطر، زنان تخم مرغ‌های نقاشی شده، کیک خانگی، یک پیاله شراب و حتی پول می‌دهند.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/easter-the-second-great-celebration-of-christians/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۳۵
سمیرا مرادی

بخش مهمی از ادب کلاسیک فارسی را داستان­هایی تشکیل می­دهند که به سبب موضوع عاشقانه آن‌ها داستان­های غنایی خوانده می­شوند.

اگرچه این نوع ادبی با نوع ادبی حماسه کاملاً متفاوت است اما در مهم‌ترین متن حماسی فارسی یعنی شاهنامه فردوسی نیز می­‌توان داستان­‌هایی یافت که موضوع آن‌ها عاشقانه است.

شاهنامه فردوسی اثری است که همواره به آن به عنوان متنی حماسی توجه شده است. حـال آنکـه ایـن اثـر سـترگ، مایه‌هایی جاندار از ادبیات غنایی را در خود جا داده است. پرداختن به بزرگترین حماسه فارسی از جنبه‌هـای گونـاگون اهمیت دارد. زندگی تا حدی در این کتاب جاری است که نه می‌توان آن را داستان شاهان دانست و نه یک روایت ساده که با زبان حماسی بیان می‌شود. اگر کمی دقت کنیم، می‌بینیم می‌شود شاهنامه را کتاب زندگی دانست. کتابی که همه اتفاقات زندگی را به شکلی در خود جای داده است.

عاشقانه‌های شاهنامه هر چند طولانی نیست و فضای چندان زیادی از این کتاب را به خود اختصاص نداده است، اما به یادماندنی بوده و در ذهن همه ما نام عشاق بزرگی را ثبت کرده‌اند. محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب‌های مجموعه داستان‌های شاهنامه خود عشق‌های موجود در شاهنامه را روشن و طبیعی دانسته و صفت‌هایی همچون بدون تکلف و با مشارکت جسم و جان را برمی‌شمرد که در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدن آراسته شده است. نمونه‌های آن از همه برجسته‌تر در دوره باستانی، دلدادگی زال و رودابه، بیژن و منیژه، تهمینه و رستم و کتایون و گشتاسب است.

دکتر حسن ذوالفقاری، مدرس دانشگاه عشق‌های شاهنامه را به چند دسته تقسیم می‌کند:

عشق‌های دسته اول از جمله داستان‌هایی است که در زمره منظومه‌های اصلی ادبیات کشورمان محسوب می‌شود. داستان‌هایی مانند «زال و رودابه» به تنهایی توانایی این را دارند که یک داستان مستقل باشند.

دسته دوم، عشق‌های شکارگاهی است. این عشق بعضا در حین شکار رخ می‌دهد و محیط وقوع آن‌ها شکارگاه هاست؛ مانند عشق رستم و تهمینه که نتیجه آن تولد سهراب است.

دسته سوم عشق‌های ممنوعه است که عشق بدفرجام سودابه به سیاوش در این دسته قرار می‌گیرد. سیاوش نمی‌خواهد به عشق نامیمون و خائنانه سودابه تن دهد و همین موضوع اتفاقات زیادی را دامن می‌زند.

او درباره دسته آخر عشق‌های موجود در شاهنامه می‌گوید:

دسته چهارم، عشق‌های تاریخی است که داستان عشق خسرو و شیرین در زمره آن قرار می‌گیرد. این داستان که فردوسی در شاهنامه مختصری به آن دامن می‌زند، بعدها با برداشت‌های دیگری از سوی شاعران و نویسندگان فارسی روبه رو می‌شود و نمونه اعلای آن خسرو و شیرین نظامی گنجوی است. شاهنامه یک اثر حماسی است و باید قهرمانان زنده بمانند تا فرزندی قهرمان از آن‌ها بر جای بماند. اگر قهرمان بمیرد حماسه هم می‌میرد. پس لازمه ادامه حماسه وجود قهرمانان و وصال عشاق است.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/love-in-shahnameh/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۱۵
سمیرا مرادی

Cold War تجربه بصری شگفت‌انگیزی است که دیدنش به علاقه‌مندان سینما توصیه می‌شود.

جنگ موجودی است زنده و همزاد آدمی که از بودنش تغذیه می‌کند و مانند خوره وجودش را از درون می‌مکد تا او را به دره دیگری از هستی پرتاب کند. در طول ۹۰ دقیقه فیلم به روایت پانزده سال از دوران جنگ سرد می‌پردازد تا ما را با دردی از جنس تبعید، عمیقا آشنا سازد. پاولیکوفسکی برای این فیلم توانست جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره کن ۲۰۱۸ کسب کند. فیلم همچنین به عنوان نماینده کشور لهستان به آکادمی اسکار معرفی شده است.

دره‌ای که بعد از اتمام جنگ تازه خود نمایی می‌کند.

Cold War همه‌ی پس از جنگی است که جامعه‌اش در حال دست و پا زدن برای نجات است. لهستانِ پس از جنگ و انسانی که همیشه در حین نابودی درحال جوانه زدن است. در اواخر دهه چهل و در لهستان، هنگامی که زبانه‌های جنگ در حال فرو کشیدن است. موسیقیدانی به همراه گزراش‌گر زن در دل روستاهای لهستان به دنبال استعدادهایی از موسیقی فولکلور هستند، تا از دل آنان اندک افرادی را به منظور رقص و آواز کُر به خدمت در آورده و رسومی را زنده کنند. برای انتخاب، باید تست دهند. یکی از انتخاب کنندگان پیانیستی خِبره به نام ویکتور با بازی است. پیانیستی اغلب ساکت و با وقار که با ظرافتی افراد را از نظر می‌گذراند.

نوبت به دختری می‌رسد که نه لهجه و نه سیمایش چندان تطابقی با نژاد روستایی ندارد. هویتی که بعدها جعلی بودنش مشخص می‌شود. زولا همان دختر بلوند و بی‌پروایی است که با آوازی روسی در دل ویکتور جای باز می‌کند. ویکتور در زمانِ اجرا در آلمان شرقی از زولا می‌خواهد تا با وی به پاریس فرار کند. زمان فرار اما خبری از زولا نمی‌شود و ویکتور به تنهایی عازم تبعیدی خود خواسته می‌شود.

در نقد فیلم Cold War یا جنگ سرد باید اشاره کرد:

فیلم تا این لحظه از داستان به سختی و ابهام پیش می‌رود. دلیل زولا برای نرفتن هیچ‌گاه دانسته نمی‌شود و اشارات بعد هم منطقی به نظر نمی‌آید. اما داستان فیلم همین نقطه عطف را نیاز داشت تا وارد درام خود شود. تبعید و انتخاب. دلتنگی و تن دادن، همگی در پس جبرِ جغرافیایی شکل می‌گیرد که بندهایشان تا آخر اتصالشان را حفظ می‌کنند.

هویتی که گروگان می‌گیرند و دست و پا زدنی است. زیرا چاره‌ای جر بازگشت به اصل ندارد. در فیلم Cold War باید ازعان داشت که فیلم در مورد تقلای جوانه زدن امید در پس چهره سرد مردمانی است که پس از جنگ جهانی دوم، این بار میان دو غول شرق و غرب اسیر گشته و عشقی ساده که هم خواب دیگران می‌شود، اما آرام نمی‌گیرد.

پاولیکوفسکی عشق را تنها راه پایان دادن به جنگ‌ها می‌داند. نزار قبالی شاعر نام‌آشنای ترک شعری دارد که می‌گوید: ” دوست می‌دارمت، بیش از هر دیروزی، چراکه امروز، عشق به‌جای من می‌جنگد. ” عشق هرروز جنگیدن است. پاولیکوفسکی در این فیلم، به زیبایی عشق بین دو آدم را مجسم می‌کند. عشق زمان نمی‌شناسد. فراموش نمی‌شود. آدم‌ها همواره در حال جنگیدن با سرنوشت خویش‌اند.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/introducing-the-movie-cold-war/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۴۸
سمیرا مرادی

ادامه موفقیت‌های بین المللی «مگرالن» / جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم کوتاه اسلو و بهترین هنرمند نوظهور از لیک شورتز کانادا

فیلم کوتاه «مگرالن» برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم کوتاه اسلو و بهترین هنرمند نوظهور از لیک شورتز کانادا شد.

در ادامه حضورهای بین المللی فیلم کوتاه «مَگرالِن» به کارگردانی و تهیه کنندگی گلی زارعی و نویسندگی پیام سعیدی جایزه بهترین فیلم در جشنواره بین المللی فیلم کوتاه اسلو نروژ و همچنین جایزه هنرمند نوظهور در دهمین جشنواره فیلم کوتاه «لیک شورتز» کانادا را از آن خود کرد.

«مگرالن» که اولین تجربه فیلمسازی گلی زارعی است در بخش مسابقه این رویداد سینمایی حضور داشت موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از این جشنواره سینمایی شد. این فیلم در بخش مسابقه جشنواره‌های معتبر سینمایی بین‌المللی همچون برلینانه، گیملی، مالت، اودنسه، ده، فیلم کوتاه تهران، جشنواره شهر، لینز، لیفت آف و … با فیلم‌هایی از سراسر جهان به رقابت پرداخته است.

فیلم کوتاه «مَگرالِن» داستان خانواده‌ای را روایت می‌کند که در یک قبرستان ماشین زندگی می‌کنند.

دختر کوچک خانواده که نابیناست به همراه برادر بزرگترش در قبرستان ماشین‌ها ماشینی برای خود ساخته‌اند که در آن روزهایشان را می‌گذرانند. اتفاقی باعث برهم خوردن نظم متزلزل خانواده می‌شود و …

گفتنی است، جشنواره مستقل فیلم کوتاه اسلو با رقابت فیلم‌های کوتاه داستانی و مستندهای کوتاه نروژی و بین‌المللی که با قدمتی چندین ساله تحت حمایت یک آکادمی فرهنگی در شهر اسلو، نروژ برگزار می‌شود. هدف این جشنواره فراهم ساختن بستری بین‌المللی برای به نمایش درآوردن اثار فیلم‌سازان جوان نوظهور، مستقل و فعال در صنعت سینما، در عرصه‌ بین‌المللی است. این دوره از جشنواره در اواسط ماه مارچ ۲۰۲۲ میلادی برگزار شد. همچنین جشنواره فیلم کوتاه لیک شورتز کانادا که دهمین دوره خود را برگزار کرد یکی از رویدادهای سینمایی مستقل است که در بنای تاریخی « Assembly hall» شهر تورنتو میزبانی شد.

ادامه  این مطلب را می‌توانید در سایت رسانه هدهد، به آدرس زیر، مطالعه کنید:

https://hodhod.ca/continuation-of-the-international-success-of-megraln/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۳۱
سمیرا مرادی

کمانچه از سازهای اصیل و سنتی ایرانی است که قدمتی دیرینه دارد.

صدای کمانچه، نوایی دلنشین است که نوازندگان این ساز با مهارت خود آن را به زیبایی هر چه تمام‌تر خلق می‌کنند. با دیدن عکس کمانچه متوجه شباهت آن با سازهایی مانند قیچک و رباب خواهید شد؛ ساختار این سازها و نحوه نواختن آن‌ها شباهت زیادی به کمانچه دارد.

دوران قاجاریه، نقطه‌ی عطفی در تاریخ موسیقی این ملک است. از جمله عوامل اهمیت دوران ۱۳۰ ساله‌ی حکومت پادشاهان قجر، در گستره‌ی موسیقی ملی و تحولات این هنر دقیق، می‌توان به گرایش و میل دربار و اشراف به امور بزمی و تفننی، آشنایی ایرانیان با موسیقی غربی، گذار موسیقی ملی از موسیقی مقامی به موسیقی ردیف و دستگاه، پیروزی انقلاب مشروطه و خیزش‌های گونه گون سیاسی و اجتماعی، اشاره نمود.

نخستین نوع آن در دوران صفوی ساخته شد.

این ساز زهی-آرشه‌ای قسمت‌های مختلفی دارد و از چوب عمل آمده‌ درختان گردو، توت و افرا ساخته می‌شود. در این ساز نوازنده با رقص انگشتانش بر روی ساز و حرکت رفت‌وبرگشت آرشه یا کمانه صدای گوش‌نوازی را خلق می‌کند. برخی معتقدند که ساز فوق از مقطعی به بعد تحت‌تاثیر ساز ویلون قرار گرفته، مدتی به انزوا رفته و پس از آن دوباره احیا شده است. کمانچه به‌دلیل وسعت صوتی خاص و حدود و امکانات وسیع از گذشته بیشتر از دیگر سازهای ایرانی مورد توجه بوده اما پس از آمدن ویولن استفاده از این ساز کم‌رنگ‌تر شده است.

با ثبت جهانی این ساز اصیل ایرانی امید است که بیش از پیش به آن بها داده شود و زمینه برای شناخت هر چه بیشتر این ساز و آموزش آن مهیا شود. کمانچه به همت سازمان میراث فرهنگی در آذر ماه ۱۳۹۶ در سازمان یونسکو به ثبت رسید.

کمانچه معروف به کمانچه لری، پشت باز است و مردم‌ لرستان به آن تال می‌گویند؛ ترکمن‌ها کمانچه با کاسه‌های بسیار کوچک می‌سازند. در نقاط دیگر دنیا نیز که سازهایی شبیه به کمانچه دارند کاسه‌ها کوچک و اغلب از پوست نارگیل ساخته می‌شوند. در عربی به این ساز کمنجا یا کمنجه گویند. و آنقدر معروف بوده که شاعران عرب در آثار خود از آن نام برده‌اند. در نواحی مختلف ایران این ساز را با نام‌های دیگر به‌کار می‌برند؛ در منطقه کرمانشاه به کمانچه موکَش و در ترکمن به آن قیچاق می‌گویند. قیچاق ترکمن‌ها سه سیم دارد و از نظر اندازه از کمانچه‌های رایج کوچک‌تر است.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/kamancheh-from-the-qajar-to-the-present-day/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۱ ، ۱۳:۴۵
سمیرا مرادی

عین‌ القضات همدانی با نام کامل عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی (۴۹۲-۵۲۵ق)، فقیه، شاعر، حکیم، عارف، نویسند و از بزرگان مشایخ صوفیه در قرن پنجم و ششم هجری قمری در همدان بود.

او از شاگردان ابو حامد غزالی، احمد غزالی، برکه همدانی و شـیخ فتحه بود.

وی دوره‌ای از حیات خود در خانقاه معتکف بوده و از طریق نگارش نامه به هدایت خلق و تربیت مریدان داخل و خارج خانقاه می‌پرداخته اسـت‌. عین‌ القضات در سن سی‌وسه ‌سالگی براثر توطئه‌ و اتهاماتی، به دار آویخته شد. که دو مؤلفه حسد‌ جاهلان‌ زمان‌ و یا جاهلان عالم‌نما و ترس و هراس وزیر ابوالقاسم درگزینی را‌ به‌عنوان عامل‌ مرگ عین القضات بیان کرده‌اند.

عین‌ القضات همدانی در کلام، حکمت، عرفان و ادب پارسی و عربی تبحر فراوان داشت.

بیشترین اندوخته علمی خویش را از طریق مطالعات شخصی و خصوصی گردآورد. ریاضیات، علوم ادبی، فقه و حدیث، کلام، فلسفه و تصوف از دیگر معارفی است که در آثارش جلوه‌گر است. این جوان پرشور آن‌چنان مراتب فضل، دانش و عرفان را پیمود .و یک‌شبه ره صدساله رفت که تا ۲۱ سالگی یازده رساله و کتاب در فلسفه و عرفان نوشت. و همین آثار کافی بود که آتش دشمنی حاسدان و متعصبان را علیه او مشتعل کند. وی در ۲۴ سالگی مشهورترین کتاب فلسفی خود یعنی «زبده الحقایق» را نوشت. و به چنان نام و آوازه‌ای دست ‌یافت که بسیاری از بزرگان و عده کثیری از عوام را شیفته و مرید خود ساخت. گرچه دکتر شفیعی کدکنی می‌گوید: «عین القضات پیر بی‌مرید بود.»

عوامل قتل عین القضات

عین‌ القضات همدانی روش حسین بن منصور حلاج را داشته و در گفتن آنچه می‌دانسته بی‌پروایی می‌کرده است ازاین‌رو، وی را به علت ادعای خدایی، متهم ساختـند. اما چون عزیزالدین مستوفی اصفهانی وزیر سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه سلجوق به او ارادت داشت، به رفع اتهام وی کوشید.

هنگامی‌ که وزیر سلطان براثر دسیسه‌های ابوالقاسم قوام الدین درگزینی به حبس افتاد. و در تکریت به قتل رسید. عین القضات همدانی نیز که در اثر دوستی عزیزالدین مستوفی با قوام الدین درگزینی مخالفت داشت، مورد مؤاخذه و غضب وزیر جدید واقع شد، بدین ‌صورت که قوام الدین، مجلسی ترتیب داد و از جماعتی از عالمان قشری، حکم قتل عین القضات را گرفت. و سپس دستور داد تا او را به بغداد برده و در آنجا به زندان بیندازند.

عین القضات در بیان آنچه درست می‌پنداشته‌، بسیار‌ بـی‌پروا‌ بـوده است.

او صراحتاً به مریدان و مخاطبان خود و حتی کسانی که مستوفی دربار بودند توصیه‌ می‌کند‌ که‌ ترک خدمت سلطان و حکومت کنند. عین القضات دستگیر و به زندان بغداد روانه شد و در سن ۳۳ سالگی در زندان، کتاب «شکوی الغرایب» را به زبان عربی نوشت که این کتاب ارزنده را دفاعیه عین القضات می‌شمارند. سرانجام عین القضات را به دستور ابوالقاسم درگزینی به‌سرعت از بغداد به همدان بازگردانده شد. و شب هفتم جمادی الاخر سال ۵۲۵ ه.ق (۵۰۹ خورشیدی) در مدرسه‌ای که در آن به تربیت و ارشاد مریدان و وعظ می‌پرداخت، دار زدند.

بی‌شک این اقدام جلوگیری از خشم مردمی بود که دنباله‌روی دیدگاه‌های اجتماعی، سیاسی قاضی همدان بودند. به قول هفت‌اقلیم عین‌القضات در سن سی‌وسه‌ سالگی در مدرسه‌ای که در همدان در آن به تربیت و ارشاد مریدان و وعظ می‌پرداخت، به دار کشیده شد. به گفته برخی منابع شاید شمع آجینش کرده باشند. فردای آن شب بدن بی‌جان او را از دار پایین آوردند، پوست بدنش را کندند و سپس جسدش در بوریایی آلوده به نفت پیچیده، سوزانیدند و خاکسترش را به باد دادند.

این نوشته برگزفته از مقاله ای منتشر شده در سایت رسانه هدهد به آدرس زیر است:

https://hodhod.ca/ayn-al-quzat-hamadani-and-the-story-of-her-murder/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۱۴:۳۴
سمیرا مرادی